سینه طوفانی شد از داغت امام مجتبی(ع)
دیده بارانی شد از داغت امام مجتبی(ع)
یابن زهرا(س) خورده ای شب تا سحر خون جگر
چادر خاکی مادر دیده ای در رهگذر
دیده ای از دشمن و از دوست پیوسته ستم
قامتت در زیر بار غصه و غم گشته خم
خورد چون مادر زمین، لرزید آقاجان تنت
آسمان ویران شد از آوای مادر گفتنت
در جوانی مادرت وقتی که شد قامت کمان
شد بهار عمر تو از داغ مادر چون خزان
بین کوچه خورد سیلی چون به روی مادرت
بود اشک چشم و آه و ناله تنها یاورت
گشته ای آزرده حال از طعنه و زخم زبان
اشک چشمان تو چون سیلاب از چشمت روان
قلب تو مجروح تر گردید از جسم حسین(ع)
زینب(س) از داغ تو سیل خون بریزد از دو عین
ای جگر گوشه ی زهرا(س) جگرت سوخت ز زهر
کس جگر سوخته تر از تو ندیده است به دهر
زهر نوشیدی و جان و تنت آرام گرفت
از غمت ماه صفر ماه عزا نام گرفت
سالها غصه و غم در دلت اندوخته بود
از غم مادر و بابا جگرت سوخته بود
برده ای ارث تو مظلومی خویش از پدرت
چون علی(ع) زیر ستم خم شده آقا کمرت
گرچه از ضربت شمشیر نشد زخم، تنت
سنگ باران شدی و پاره شد آقا کفنت
کینه توزان جمل ظلم فراوان کردند
چشم یاران تو را چشمه ی جوشان کردند
همسرت سنگ صبور تو نبوده مولا
سوخت باید ز عزا و غم تو واویلا
بین آن کوچه که سیلی به رخ مادر خورد
مجتبی(ع) نیز زمین خورد و همان جا هم مُرد
بود یک روضه ی مکشوفه زمین خوردن تو
مُرد باید ز غم مادر و آن مردن تو
علت قتل تو شد حادثه ی کوچه و در
قاتلت باعث هر غائله و فتنه و شر
دم آخر نگه تو به برادر بوده است
اشک چشم تو روان در غم مادر بوده است
در غمت اشک عزا می چکد از دیده ی ما
ریزد از حنجره ی اهل سما مرثیه ها